پاییزانه
شعر و ادبیات
در تنهایی هایم دستاویز غم شدم! غمی که به گلویم حمله آورد و قلبم را نشانه گرفت! اشک... آخرین تلاش شادی برای زیستن... تاریکی وهم تنهایی سرد است... گویا مرگ شادی هایم نزدیک است! اشک می ریزیم لبخندی نیمه جان هنوز با تمام وجودش فریاد می زند نخواهم مرد! مگذار بمیرم! و اینجاست که.... دوست معنای واقعی خود را در می یابد!!!! نویسنده: راضیه سادات پیام
نظرات شما عزیزان:
خیلی زیبا و جذاب بود راضیه جان.بهت تبریک میگم که انقدر خوب مینویسی
بسيار عالي و زيبا
RRRRRRRRRRRRRRRR
RRRRRRRRRRRRR
RRRRRRRRRR
RRRRRRR
RRRR
RR
R
راضيه
دوستت دارم
Power By:
LoxBlog.Com |