بریدا...


پاییزانه

شعر و ادبیات

«...پدرش دست اش را گرفت و او را به اتاقی برد که مادربزرگ عادت داشت در آن تلویزیون تماشا کند. ساعت ایستاده قدیمی ای در آن قرار داشت که از سال ها پیش، به خاطر نقص فنی از کار افتاده بود.

پدرش به ساعت نگریست و گفت: دخترم،  در دنیا هیچ چیز کاملاً خطایی وجود ندارد. حتی یک ساعت از کار افتاده هم می تواند دو بار در روز وقت دقیق را نشان دهد....»

کتاب بریدا

پائولو کوئیلو - آرش حجازی



نظرات شما عزیزان:

مسعود عبداللهي
ساعت19:29---27 آبان 1391
سلام دوست من من يك وبلاگ دارم توش تا دلت بخواد مطلب گذاشتم حتما بيا سربزن.دوستداري تبادل لين كنيم.اگه خوشت امد بگو.

مهدی
ساعت13:35---26 آبان 1391
جالب بود..

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 26 آبان 1391برچسب:,ساعت 12:49 توسط راضیه سادات پیام| |


Power By: LoxBlog.Com